درختای پشت خونه دارند رنگ می بازند
کم کم دارند قرمز، ولابد بعدش قهوه ای و در آخر هم زرد می شند
پاییز داره پر زور خودشو روی زمین جا می ندازه
اما حیف که من سخت خواب آلوده هستم، هر چند که خیلی مزه داره این خواب های پاییزی
حسرت تمام اون پاییز های دوره ی مدرسه که نمی شد زیر نور کمرنگ خورشید خوابید رو می شه درآورد
آفتاب و بارون و توفان هاش همه دلچسبه، یا دستکم برای من
Wednesday, 26 September 2012
Monday, 24 September 2012
پاییز
خدارو شکر می کنم که پاییز مهمونمون شده
دوباره روزای کوتاه
غروبهای بارونی و در عین حال نارنجی
از دمدمه های غروب شمع ها روشن می شند
امنیت گرم خونه
همه و همه و همه ی اینها
دوری ها و دلتنگی هارو تحمل پذیر می کنه
چایی وخرما و یه کتاب
یه قدم مونده به خوشبختیه
Subscribe to:
Posts (Atom)