Tuesday 10 April 2012

حوصله ام سر رفته

حوصله ام سر رفته، اگه پدرم الان اینجا بود، می گفت: کفگیر بردار و هم بزن که سر نره :) ازین فضای مجازی خسته شدم، ایراد ازون نیست، از منه، من اصلا آدم تکنولوژی و این حرفا نیستم، بعد برای دیدن چهارتا عکس و خوندن دوتا مطلب درست و درمون و گپ زدن های شبونه ی گاه به گاه، شدم دودی این فیس بوک بی اخلاق. عین این قماربازا :) حالا فعلا بستم اون وامونده رو و کمی مشغول کارهای خودم شدم، الان می بینم هیچ کاری هم که از پیش نبرم، همین که می خوابم بهتره والله تا چشم سابیدن به مجاز!!! شنیدم یه کمپین راه آفتاده تا من بر گردم، البته منم که برای همیشه نبستمش، اما فعلا این روزا حوصله ندارم. دلم برای کاغذ و قلم تنگ شده! دلم برای قیقاژ رفتن بعد از ساعات طولانی نشستن و خوندن و خوندن لک زده. خلاصه فعلا سایه رو ازونجا کوتاه کردم و توی لاک خودم هستم