Thursday 19 August 2010

بهمن

بهمن عزیز
ای مهربون، توی این بازار داغ بگیر و ببند و بکش، وقتی می شنوم که از انفرادی اومدی بیرون خوشحال تر از پیش می شم. خوشحال تر از روزی که شنیدم اعتصاب غذا رو شکستین! صبوری تو روز گار رو شرمنده کرده
صبوری تو و هم بندیان تو
این روز ها که مرتب خبر های بد می شنویم و یک روز نگران خانواده ی محمد مصطفایی می شیم، فرداش دلشوره ی شیوا روزگارمون رو به هم می ریزه و روز بعدش دلواپس محمد نوری زاد می شیم، خوبه که خبری از تو بشنویم و یاد این استقامت و طاقت تو بیفتیم و یادمون بیاد که
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر

Sunday 8 August 2010

بهمن احمدی امویی

بهمن عزیزم
برادر محجوب و مظلومم
تو که حجب و متانت ات سرآمد است
ببین که این حرکت بی باکانه ای رو که آغاز کردین، چطور به بار می نشینه؟
ببین که این بزدلان چطور اولین خواسته ی شما ها رو بر آورده کردند! امیدوارم که
هر چه زودتر خبر های خوب بعدی رو هم بشنویم
این صبر و مقاومت تو خدارو هم شرمنده کرده! این بی وجدان ها رو هم از رو خواهی برد
دیگه وقتی هیچ فریاد رسی نیست، می دونیم که خدا صدامون رو می شنوه
اما خدا هم ازین ظلم به ستوه اومده
اشک خدا رو نمی بینی؟

Thursday 5 August 2010

من خواهر بهمن احمدی امویی هستم
برادر من از شامگاه سی خرداد 88 همراه همسرش در منزل خودشون دستگیرشدند و الان بیش از سیزده ما هست که بهمن در زندان به سر می بره. همسرش پس از آزادی از اوین همچنان در کنار بهمن بوده، منتها این طرف دیوار های سرد زندان. مثل باقی خانواده ها، بقیه ی همسران و مادران که زندگی شان پشت در زندان طی می شه
در این مدت گاهی با مکافات اجازه ی ملاقات با خانواده داشته و گاهی نه! گاهی می تونسته تماسی بگیره و گاهی نه .اما وقتی برای مرخصی به منزل اومده بود خودش از دوری از هم بندان و نفس کشیدن این طرف دیوار ها احساس شرمندگی می کرد. بهمن اونقدر پایبند اصول اخلاقیه که حتی حاضر نیست از مرخصی خودش که فرصتی موقتی بود لذت ببره . می خواست با همرزمان و هم بندان خودش هر لحظه همراه باشه. این رفتار انسانی بهمن حتی در ماههای اولیه که همسرش هم در بند بود، بازجوی اون رو هم تحت تاثیر قرار داده بود. والان با اینکه اون مثل بقیه ی عزیزان در بند به ناحق داره دوره ی محکومیتش رو طی می کنه الان تقریبا ده روزه که بنا به دلایلی نامعلوم ،همراه بقیه دست به اعتصاب غذای خشک زده. در تمام این مدت هنوز خانواده ها خبر ندارن که عزیزانمون در اعتراض به چی اعتصاب غذا کرده اند! مادران تهدید می شوند که نباید با رسانه ها گفتگو کنند و خبری به دست رسانه ها برسونند. کدوم خبر؟ مگه مادران خودشون خبر دارن که بچه هاشون برای چی، در اعتراض به چی دست به اعتصاب غذا زدن؟ مگه ما خبر داریم که بهمن برای چی بعد از بیش از سیزده ماه به انفرادی برگردونده شده؟
مادران هیچ ترسی از جون خودشون ندارن، اونها که تماسشون با بچه هاشون قطع شده، نه تلفن و نه دیدار و هیچ هیچ، از طرفی هم می دونن که حتک حرمتی بوده که اونها اینطور دارند اعتراض می کنن، فقط نگرانن که اگر با رسانه ای حرفی بزنن، شرایط داخل زندان سنگین تر ازین که هست بشه، باید مادر بود تا فهمید! تا بفهمی که حاضری بمیری اما خار به پای بچه ات نره. وحالا اینطور برادران و همسران و فرزندان ما در قرنطینه ی مطلق هستند ما فریاد دادخواهی سر می دیم و صدای بی صدای عزیزانمون رو به دنیا می رسونیم

اخبار سبز

مدتیه که از برخی دوستان می شنوم که: چرا دیگه خبر روی شاختایی نمی نویسی؟ لازم دیدم که روی خود شاختایی علت رو توضیح بدم. در حقیقت برای عده ی زیادی از دوستان در ایران خیلی سخته که وبلاگ هایی که از طرف این بلاگر (بلاگ اسپات) ارائه می شه رو باز کنند. به این دلیل اخیرا فضای شاختایی هم خیلی خودمونی و شخصی شده و فقط درباره ی خودم و خانومچه می نویسم . البته من حرفی ندارم که مسائل روز رو هم بنویسم، اما اگه نشه خوند که فایده ای نداره! به هر حال من دلیلم رو نوشتم تا شبهه ای نباشه. اما اگه موردی هم لازم بود، چشم. همینجا می نویسم
شاختایی

Wednesday 4 August 2010

یه خبر خنده دار

پارسال این موقع زمین شدیدی خوردم و پشت پام کامل بنفش شد و شدم نقل دهان دوستان سبزی، حالا دلیلش بماند. هشت یا نه ماه پیش از پله افتادم و شش هفته پام توی گچ بود . الان هم با اینهمه دلخوشی یکی ازین موارد رو کم داشتم که امشب پیاله سوپ که تازه از قابلمه کشیده بودم برگشت روی پا هام. اولش شوکه شده بودم، بعد از صدای جیغ خانومچه به خودم اومدم، حالا هم یاد روند این پاهای بیچاره افتادم دیدم بد نیست اینجا این مورد رو هم بنویسم تا همه با هم بخندیم به این ماجراها. البته من ناله می کنم شما بخندید. فردا که کسی نیست بچه ام رو ببره مهد و باید با هم بمونیم خونه ناله ها تبدیل به ضجججججججججججججه می شه
برم که نمی تونم درست بنشینم
بابا منم داستانی شدم سر پیری ها