Wednesday 26 September 2012

پاییز

درختای پشت خونه دارند رنگ می بازند
کم کم دارند قرمز، ولابد بعدش قهوه ای و در آخر هم زرد می شند
پاییز داره پر زور خودشو روی زمین جا می ندازه
اما حیف که من سخت خواب آلوده هستم، هر چند که خیلی مزه داره این خواب های پاییزی
حسرت تمام اون پاییز های دوره ی مدرسه که نمی شد زیر نور کمرنگ خورشید خوابید رو می شه درآورد
آفتاب و بارون و توفان هاش همه دلچسبه، یا دستکم برای من

Monday 24 September 2012

پاییز


خدارو شکر می کنم که پاییز مهمونمون شده
دوباره روزای کوتاه
غروبهای بارونی و در عین حال نارنجی
از دمدمه های غروب شمع ها روشن می شند
امنیت گرم خونه
همه و همه و همه ی اینها
دوری ها و دلتنگی هارو تحمل پذیر می کنه
چایی وخرما و یه کتاب 
یه قدم مونده به خوشبختیه